دوباره شیطونی...
الهی مامان فدات بشه ببخشید که با تاخیر برات مینویسم.... چهارشنبه هفته پیش 17 اردیبهشت رفتیم جهیزیه زهرا دختر خاله من با ببریم و جنابعالی اینقدر اونجا شیطونی کردی که همه فقط داد میزدند نسیبه کسری را بگیر.... و در نهایت مجبور شدیم ... اما فایدم نداشت و هی میومدی بیرون و.... جمعه شب رفتیم حنابندون و دوشنبه شب هم که شب تولد امام علی بود رفتیم عروسی خیلی خوش گذشت و شما کلی رقصیدی و سرگرم شدی... البته چون گوشیم دنبالم نبود دیگه عکسی هم ندارم که برات بذارم نی نی کوچولوی من.... انشاله همیشه خندان باشی... ...