یلدا
سلام شیطونک مامانی...
اول از همه باید بگم مامانی بابت اینکه اینقدر دیر به وبلاگت میرسه یه معذرت خواهی به شما بدهکاره و قول میده که دیگه پیش نیاد...
حقیقتش دیگه عکس گرفتن از شما فسقلی شیطون و بازیگوش سخت ترین کاره دنیا شده. اصلا نمیگذاری یه عکس درست و حسابی ازت بگیریم. حالا اینا میگم که بعد که بزرگ شدی نگی چرا عکسهای من اینجوریه هاااااا.....
مثلا شب یلدا مامانی یه کیک و ژله خوشمزه درست و کرد و با همه عمو ها و آقاجون و اینا رفتیم خونه دایی مسعود (دایی بابایی) خیلی خوش گذشت و شما کلی با بچه ها بازی کردی ولی یه دقیقه ننشستی که مامانی یه عکس خوب ازت بگیره انشالله سال آینده بزرگتر و عاقل تر شدی و میشینی یه عکس قشنگ ازت بگیریم...
الان دیگه یک سال و سه ماهه شدی و کلی آقا و نازنازی تر از قبل...
دیگه یادگرفتی به بابایی میگی بابایی و دیگه نمیگی داالح... و هر کاری که به فکرت برسه انجام میدی اصلا هم برات مهم نیست حالا این کار خطر داره نداره اصلاااااااا ,, فقط کاره خودت را میکنی و اره و نه هم سرت نمیشه...
انشالله که همیشه همیشه به همین خوبی و خوشی باشی و همیشه لبخند روی لبات باشه . عاشقتم جوجوووو
اینم کیک و ژله مامانی
اینم چندتا عکس از جنابعالی و شیطونیهاتون
اینم از صبحانه خوردنت یعنی تا یه جایی را ویران نکنی غذا از گلوت پایین نمیره
هههههههه ژست را داشته باش
واقعا یه خواب نااااز بعد از اون همه شیطونی خیلی میچسبه