خونه تکونی
عسل من دیگه چیزی به عید نمونده داریم به سال یک هزار و سیصد و نود و چهار نزدیک میشیم...
الان همه در تکاپو هستن که خریدهای عیدشون را بکنن یا خونه تکونی ها شروع شده و همه مشغولند..
خونه ماهم مثل بقیه خونه ها همین وضع را داره..
البته قرار بود خونمون تا عید آماده بشه و بریم خونه خودمون اما دیگه نشد انشالله بعد عید دیگه...
دیروز بابایی رفت که حیاط خونه را که پر از برگ شده بود را تمیز کنه و شما هم از خدا خواسته کفش و کلاه کردی و رفتی کمک بابایی
خیلی هم بهت خوش گذشت...
اینم از عاقبتش
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی