سال نو مبارک
کوچولوی مامان سال نوت مبارک
یکمی با تاخیر اومدم اما خوب بالاخره اومدم
عید امسال یعنی سال 1394 اولین عیدیه که شما با پاهای خودت میری عید دیدنی خونه اقوام
این چند روز تعطیلات اول عید را اصفهان بودیم و کلی مهمونی رفتیم
خونه فامیلهای بابایی و فامیلهای مادری مامانی
تعطیلات آخر عید را هم رفتیم کاشان و نیاسر دیدار اقوام پدری مامانی
خیلی خوب بود و خوش گذشت
روز 13 بدر هم عموهات اومدن نیاسر و 13 را اونجا گذروندیم.
فقط روز آخر که میخواستیم بیایم خونه وقتی شما بقل بابایی بودی و داشتیم از پله های آبشار میومدیم پایین, بابایی یهویی پاش لیز خورد و باهم افتادین زمین. شما دقیقا وسط پیشانیت زخم شد و کلی باد کرده بود. باز هم به خیر گذشت اما خوب خییییلیییی دردت اومد و کلی گریه کردی.
عکست را نمیگذارم که اون لحظه را فراموش کنم. چون بدترین لحظه زندگیم بود.
سال خوب و خوشی را برای تو کوچولوی نازنازیم و همه کوچولوهای دنیا آرزو میکنم
چند تا از عکسات را هم میگذارم که به یادگار برات بمونه
اول گیفت عیدت که تقدیم به دوستان و آشنایان کردیم . زحمتش را هم مامانی کشیده
اینم از هفت سین مامانی
اینم آبشار زیبای نیاسر