شیرین کاری کسری
3
دیشب رفتیم پارک وحید سالگرد ازدواج امین و خانمش ( پسر عموی بابایی) وقتی کیک را بریدند یه دفعه از فرصت استفاده کردی و شیرجه زدی توی کیک.... دستات پر از خامه شده بوددد
بعد در همون حین که بابای داشت دستات را پاک میکرد دوباره شبیه خون زدی و این دفعه با اوی پای کوچولوت رفتییی توی کیک ...
دیگه بابا مجبور شد شما را ببره و اساسی شستشوت بده ...
خلاصه اینکه همه جا را ریختی بهم و کلی شیطونی کردی و همه را شاد کردی با اون شیطونی هات.
عزیز دلم امروز آقاجون هم مرخص شده و به سلامتی میاد خونه انشاله که زود خوبه خوب بشه و بتونه دوباره با توی وووروجک شیطونی هاتون را ادامه بدین...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی