8 ورز دیگه
9 روز دیگه
شمارش معکوس
شمارش معکوس آغاز شد 10 ر وز دیگه تا 24 ماهگی آقا کسری ...
درهم برهم
من و دادا کاوه و مبینا و امین شنیدین میگن اینقدر شیطونه که از دیوار صاف بالا میره ؟؟؟ حالا ببینین .... قیافه اقا کسری بعد از تعطیلات 3 روزه که به لرستان داشتیم..... با دماغ و لپ های سوخته که اینجا پماد سوختگی زده.... به به اینم ماهی هایی که اونجا همه کوچیک و بزرگ سید کردند... ...
بیست ماهگی
باغ بانوان پارک زرین شهر و شیطنت های جنابعالی با آقاجون یه خواب نااااز بعد از کلی شیطونی چقدر میچسبه... خونه آقاجون اینم از پسر خاله کاوه با سر کچلش ... خونه آقاجون خخخخخخ بیچاره خرگوش بدبخت زیر دست آقا کسری ...... اینم از شیطنت هات با بابایی ...
سال نو مبارک
کوچولوی مامان سال نوت مبارک یکمی با تاخیر اومدم اما خوب بالاخره اومدم عید امسال یعنی سال 1394 اولین عیدیه که شما با پاهای خودت میری عید دیدنی خونه اقوام این چند روز تعطیلات اول عید را اصفهان بودیم و کلی مهمونی رفتیم خونه فامیلهای بابایی و فامیلهای مادری مامانی تعطیلات آخر عید را هم رفتیم کاشان و نیاسر دیدار اقوام پدری مامانی خیلی خوب بود و خوش گذشت روز 13 بدر هم عموهات اومدن نیاسر و 13 را اونجا گذروندیم. فقط روز آخر که میخواستیم بیایم خونه وقتی شما بقل بابایی بودی و داشتیم از پله های آبشار میومدیم پایین, بابایی یهویی پاش لیز خورد و باهم افتادین زمین. شما دقیقا وسط پیشانیت زخم شد و کلی باد کرده ب...