کسریکسری، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 2 روز سن داره
عشق بین من و باباییعشق بین من و بابایی، تا این لحظه: 16 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره

نی نی کسری

شیرین کاریه بابایی ....

1393/2/10 12:42
نویسنده : مامان و بابا
186 بازدید
اشتراک گذاری

1393/02/07 یه روزه بددددددددد....

امروز بابایی niniweblog.com شما را یادش رفته بود و دره خونه را بسته بود niniweblog.comو رفته بود سره کار....niniweblog.com

بعد از نیم ساعت که دیگه رسیده بوده گلخونه یادش میاد که شما توی خونه تنهایی و یادش رفته به عزیز زنگ بزنه که بیاد پیش شما ...تعجبniniweblog.com

مامانی هم که سره کار...خجالت

ساعت 9 صبح بود که زنگ زد به من و وقتی فهمیدم چی شده دیگه آروم و قرار نداشتم فقط میخواستم بال در بیارم و بیام سراغت ...ترسوniniweblog.comniniweblog.com

خلاصه به عزیز اطلاع دادیم و عزیز بعد  از اینکه سریع خودش را رسونده بود دیده بود در بسته و دایی حجت (دایی بابایی که ما الان طبقه بالا خونه اونا زندگی میکنیم) هم نیستند و صدای گریه های شما هم کوچه را برداشته و داره میره...niniweblog.com

در نهایت زنگ زدم به دایی حجت که محل کارش نزدیک به خونست و اومد و در و باز کرد و عزیز اومد شما را از تنهایی در آورد...niniweblog.com

الهی قربون اون چشمای قشنگت برم عزیز گفت اینقدر گریه کرده بودی که همه جات خیس شده بود و صورتت قرمز قرمز...niniweblog.comniniweblog.com

وقتی عزیز بغلت میکنه میچسبی به گردنش و ولش نمیکنی و شروع میکنی به ماچ کردن عزیز...niniweblog.com

الهی مامان فدات بشه اون روز اینقدر عصابم خورد بود که برای یه لحظه تصمیم گرفتم استعفا بدم و بیام خودم مواظبت باشم که رئیسم گفت صبر کن این یه اتفاق بوده بالاخره بچه همینه و خلاصه منم تصمیمم برگشت...niniweblog.com

اما اگه توی اون لحظه بابایی دمه دستم بود حتما خفش میکردم...عصبانیعصبانیniniweblog.com

ناگفته نمونه بابایی خودش هم خیلی از این کارش عصابش خورد بود شایدم بیشتر از من...بعد از ظهرم که اومد هرچی بغلت میکرد همش میگفت بابایی منو ببخش هیچوقت خودم را نمیبخشم که این کار را کردم...niniweblog.comniniweblog.com

ولی خوب به خیر گذشته بود و از اونجایی که جنابعالی شیطون عالم شدی توی اون دقایق بلایی سره خودت نیاورده بودی و به خیر گذشت...niniweblog.com

انشاله که دیگه هیچوقت اتفاق بدی برات پیش نیاد...

من و بابای عاشقتیم کوچولویه ریزه میزه....بغلniniweblog.comniniweblog.com

پسندها (1)

نظرات (3)

مامان رها
14 اردیبهشت 93 4:40
واقعاً امان از دست حواس پرتی این باباها بیچاره بچه .الهییییییییییی
مامان و بابا
پاسخ
نمیدونم والا همه مردها همینطورند یا فقط بابای کسری بیچاره است که اینقدر حواسش جمه جمه....
مامان کسرا
17 اردیبهشت 93 9:56
وای الهی ... چه وحشتناک حتی فکر کردن بهش هم اعصابمو خورد میکنه بازم خداروشکر که بخیر گذشت
مامان و بابا
پاسخ
آره واقعآ همینش جای شکر داره ... ولی من که از ذهنم بیرون نمیره...
shayanjooni
21 اردیبهشت 93 12:35
سلام.عجب اوضاعی بوده پس!!!بازم خداروشکر که اتفاق بدی برای آقا پیش نیومده!!
مامان و بابا
پاسخ
واقعا
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نی نی کسری می باشد