کسریکسری، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 16 روز سن داره
عشق بین من و باباییعشق بین من و بابایی، تا این لحظه: 16 سال و 4 ماه و 4 روز سن داره

نی نی کسری

خاطره یه روز بد مامانی ...

گل مامان امروز برای مامانی خیلی روزه بدی بود خیلی آخه آقاجون یه عمل خیلی سختی داشت که تقریبا هفت ساعت طول کشید ...  صبح روز سه شنبه سوم تیرماه من آقاجون و عزیز را رسوندم بیمارستان و شما را هم بردم خونه خاله زینب خودم و بعد رفتم سره کار آخه خاله نجمه هم امتحانات دانشگاهش شروع شده بود و نمیتونست از شما مواظبت بکنه برای همین بردمت اونجا... تا خود اداره اینقدر برای باباییم گریه کردم  اونروز که نمیدونی...   عزیز میگفت آقاجون بیچاره وقتی به هوش اومد داغووووون بود...  وقتی شب رفتم دیدمش انگار دنیا روی سرم خراب شد...  داغون داغون بود.   اما با اون حالش که اصلا حرف ه...
3 تير 1393

دیگه میتونی بگی مردی شدم برای خودم !!!!!

دیگه راستی راستی داری بزرگ میشی و الان یه جورایی میتونی سرت را بالابگیری و بگی من برای خودم مردی شدم..... آخه الان دیگه میتونی بدون تکیه گاه روی پاهای خودت بایستی.... الهی قربونت برمممممممممم. فقط مامانی عکسهایی که توی گوشیش داره را در حال حاظر نمیتونه برات بذاره چون گوشیش در دسترس نیست. این عکسها هم از گوشی خاله نجمه است. حتما در اسرع وقت عکسهات را آپدیت میکنم جیگریییییی. ...
31 خرداد 1393

شیطنت های جدیدت....

از در و دیوار میری بالا..... البته اینجا خونه عزیز ایناست از خونه خودمون عکسی ندارم که از کابینت ها برات بذارم. اینجا خونه خودمونه از بس دره کمد بابایی را باز میکنی و مدارکاش را میریزی بیرون بابایی یه کش بسته به در که دیگه نتونی بازش بکنیییییی اینجام خونه خاله نجمه دقیقا جمعه ها صبح که مامانی میخواد بخوابه ساعت 6 بدار میشی و میگی تلویزیون را روشن کنین عاشق بند لباسی که بری خودت را گیر بندازی داخلش و جیغ بزنی که یکی کمک بکنه همش میخوای یکی سوار ماشنت بکنه و بری ددرررررر عاشق ببعی هایی... اینقدر که ببعی ه را دوست داری مامانی را فکر نکنم دو...
31 خرداد 1393

کسری و سد زاینده رود....

عزیز دلم 14 و 15 خرداد + 16 که جمعه بود از فرصت استفاده کردیم و با عموهات و عزیز اینا رفتیم سد زاینده رود خیلی باحال بود خیلیم بهت خوش گذشت ناز گل من... شب را لب رودخانه خوابیدیم و فرداش رفتیم به طرف روستاها و بعد از ظهر بعد از خوردن ناهار و عصرونه اومدیم خونه. ...
31 خرداد 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نی نی کسری می باشد