دل تنگ بابایی !!
سلام عسلی مامان . الهی قربونت برم که نیومده داری مامان را اذیت میکنی اما قول بده دیگه از این شوک ها به مامانی وارد نکنی . آخه پنج شنبه گذشته 23 خرداد اصلآ برای مامانی وول نمیخوردی و هردفعه ای هم دلم درد میگرفت و بیشتر من را میترسوندی , تا اینکه از اداره زنگ زدم به عزیز و عزیز گفت صبر کن تا ظهر که از کار اومدی اگه تکون نخورد میریم دکتر خلاصه تا بعد از ظهر هم خبری ازت نشد زنگ زدم به بابایی که بیاد خونه عزیز و به محض اینکه بابایی اومد وول خوردنات شروع شد و همه را از نگرانی در آوردی ملوسکه من ای پدر صلواتی دلت برای بابایی تنگ شده بووووووود ؟؟؟؟؟؟ این بوس هم از طرف بابایی ...